مرد قرار داده و هم اتاقی خود را تحت یک دختر نوجوان سکسساراجی
پیرمرد پول زیادی به دست می آورد و می تواند با یک شلخته جوان زندگی کند ، اما یک مشکل وجود دارد ، دیک ارزشش را ندارد ، دختر ناراضی است. یک روز ، یک پسر جوان آمد به دیدار او ، و او در کارآموزی بود و یک سکسساراجی lecher با موهای خاکستری تصمیم گرفت که پسر موقعیت خود را نجات دهد. به طور کلی پس از موافقت با آن مرد به خانه آمد او ساخته شده یک هدیه به معشوق خود و خواسته او را به قرار دادن ماسک بر روی چشمان او قرار است به چنان سرد است که او را به یاد داشته باشید برای همیشه . و سپس یک مرد جوان آمد و همه چیز را برای پیرمرد انجام داد. زن در شوک است, پدر بزرگ فکر کرد که ویاگرا بلعیده بود. اما به زودی تمام ترفندهای فاش شد و دختر را دیدم که هنوز هم او شلاق بود. عوضی کاملا به بازنشسته خود را برای شجاعت و برای ساخت چنین گام مخاطره آمیز برای او سپاسگزار است.